موضوعات: "عمومی" یا "دیدار رهبر انقلاب با مسئولان نظام"

فضیلت دعای ندیه

 

یکی از تکالیف و آداب شیعیان در عصر غیبت، ناله کردن و نُدبه نمودن و تاسف خوردن به غیبت «امامشان» است.ندبه به معنای خواندن، گریه بر شخص مرده همراه با ذکر خوبی‌های او می‌باشد

این دعا مشتمل بر عقائد شیعه و تأسف بر غیبت مهدی است که از امام ششم شیعیان نقل گردیده و به خواندن آن در چهار عید:جمعه، عید فطر، عید قربان و عید غدیر توصیه شده‌است.

دعای ندبه را امام صادق (علیه السلام) به شیعیان زمان خویش آموختند و امرفرمودندكه این دعا در اعیاد چهارگانه جمعه،فطر،غدیرو قربان خوانده شود.

همچنین در زمان غیبت حضرت صاحب الزمان این دعا می تواند باعث تجدید عهد و میثاق با صاحب الزمان (عج) باشد. این دعا بیان تاریخی ازحضور اولیای خدا بر روی زمین تا حضرت مهدی(عج) میباشد.

صدرالاسلام همدانی در كتاب خود (تكالیف الآنام) در رابطه با فضیلت دعای ندبه گفته است:هرگاه در جایی با حضور قلب و اخلاص تمام و توجه به مضامین عالی آن خوانده شود نه تنهاعنایت و توجه امام زمان را به آن مكان جلب میكند بلكه باعث حضور حضرت در آنجا میگردد.

بسیاری از اولیا با خواندن این دعا با حضرت مهدی(عج) ملاقات داشته اند.

محدث نوری نقل میكند در كنار حرم عسكریین علیه السلام شخصی بود به نام آقا محمد به نقل از مادرش نوری در سرداب مشغول به خواندن دعای ندبه بود كه حضرت مهدی(عج) در آنجا می آیند و با او ملاقات می كنند.

منبع : سایت عقیق

چرایی افزایش جمعیت

بی شک جمعیت و کثرت آن را می توان به عنوان مسأله خاص قلمداد نمود که اساساً به عنوان عاملی مؤثر در شکل دهی به قدرت کشورها در ابعاد گوناگون وجودی بویژه در حوزه های اقتصادی، سیاسی و امنیتی مطرح می باشد.درهمین راستا است که رهبر معظم انقلاب با عنایت به «اهمیت مقوله جمعیت در اقتدار ملی و با توجه به پویندگی، بالندگی و جوانی جمعیت کنونی کشور به عنوان یک فرصت و امتیاز و در جهت جبران کاهش نرخ رشد جمعیت و نرخ باروری در سال‌های گذشته» سیاست‌های کلی جمعیت را ابلاغ نموده و «با در نظر داشتن نقش ایجابی عامل جمعیت در پیشرفت کشور»، تأکید کردند که «لازم است برنامه‌ریزی‌های جامع برای رشد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور متناسب با سیاست‌های جمعیّتی انجام گیرد. همچنین ضروری است با هماهنگی و تقسیم کار بین ارکان نظام و دستگاه‌های ذیربط در این زمینه، اقدامات لازم با دقت، سرعت و قوت صورت گیرد و نتایج رصد مستمر اجرای سیاست‌ها گزارش شود».

در سیاست های کلی جمعیت که اخیراً توسط رهبر انقلاب ابلاغ و منتشر شد و می بایست آن را به عنوان یک “هشدار جدی” مد نظر قرار داد، مواردی مانند: تحکیم بنیان و پایداری خانواده و تکمیل آموزش های عمومی درباره اصالت کانون خانواده و فرزند پروری، رفع موانع ازدواج، تسهیل و ترویج تشکیل خانواده و افزایش فرزند، توانمندسازی جمعیت در سن کار با فرهنگ سازی و اصلاح، حمایت های لازم جهت اشتغال، مدیریت مهاجرت به داخل و خارج هماهنگ با سیاست های کلی جمعیت، حفظ و جذب جمعیت در روستاها و مناطق مرزی و کم تراکم، تأمین سلامت و تغذیه سالم جمعیت و پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی، بویژه اعتیاد، سوانح، آلودگی‌های زیست محیطی و بیماری‌ها و همچنین ایجاد مراکز جدید جمعیتی بویژه در جزایر و سواحل خلیج فارس و دریای عمان و . . . مورد تأکید قرار گرفته است که مبتنی بر این سیاست ها باید برنامه ریزی های لازم از سوی دولت و تمامی دستگاه های مرتبط با این حوزه ها انجام شود.درحقیقت رهبر معظم انقلاب در سیاست های کلی جمعیت همانطور که بر ارتقاء جمعیت از نظر کمی تأکید داشته اند، کیفیت جمعیت را نیز مورد توجه قرار داده اند که این مسائل باید توسط دستگاه ها و قوای مختلف مورد توجه و اهتمام جدی جهت عملیاتی شدن قرار گیرد.

ذکر این نکته ضروری است که تأکید بر افزایش هدفمند و مدیریت شده جمعیت کشور، چند سالی می باشد که از جمله رویکردها و راهبردهای کلان نظام تعریف شده و تدابیر وسیعی نیز برای تحقق اهداف این رویکرد مهم اندیشیده و اجرا می‌شود. چنانکه رهبر معظم انقلاب نیز با توجه به اهمیت این مقوله در افزایش قدرت ملی و بالندگی و پویایی کشور از یک طرف و مصون سازی کشور از پیامدهای و آسیب های ناشی از پیری جمعیت که ممکن است در آینده ظهور و بروز پیدا کند، سیاست های کلی جمعیت را جهت اجرا و برنامه ریزی کاربردی به قوای سه گانه ابلاغ نموده اند.اما آنچه که از مطالعه فحوای نکات مورد تأکید رهبر انقلاب در سیاست های کلی جمعیت منتج می شود، نقش و جایگاه ویژه کثرت جمعیت در تضمین و ارتقاء قدرت و امنیت ملی و همچنین رشد و توسعه کشور در حوزه های مختلف اقتصادی می باشد که باید به عنوان یک فرصت و امتیاز مد نظر همگان بخصوص نهادهای مرتبط اجرایی قرار گیرد. به عبارت دیگر در اندیشه سیاسی رهبر انقلاب مناسبات میان قدرت و اقتدار ملی و توسعه اقتصادی با کثرت جمعیت و قابلیت ها و توانمندی های مرتبط از آن که در اصل به مثابه یک “ثروت کلان ملی” به شمار می رود، نباید به عنوان مسأله ساده انگاشته شود.

در واقع جهت نیل به موفقیت و چشم اندازی مثبت و رضایت بخش در تمامی این عرصه ها، چاره ای جز این نیست که حجم جمعیت چه از لحاظ کمی و چه از جنبه های کیفی افزایش یابد. بخصوص اینکه از نظر رهبر انقلاب ارتقاء جمعیت مقوله ای است که بیش از پیش در توسعه و افزایش قدرت ملی تأثیرگذار و کتمان ناپذیر است.

در توضیح مناسبات میان جمعیت و قدرت و اقتدار ملی هم باید اذعان داشت مسئله جمعیت که در مباحث استراتژیک از آن با نام “منابع انسانی” یاد می‌شود، اصلی ترین نقش را در تولید قدرت ملی ایفا می‌کند و سایر عوامل از جمله منابع مادی که شامل منابع زیرزمینی و روزمینی می‌شود و همچنین توان تکنولوژیک، قدرت نظامی و حتی خود سرزمین در کنار عامل جمعیت معنا پیدا می‌کنند. از طرف دیگر جمعیت فعال هر کشور عاملی تعیین‌کننده در معاملات قدرت محسوب می‌شود.بالاخص این که اگر کشوری جز دولت های پرجمعیت جهان نباشد، نمی تواند به قدرتی درجه یک تبدیل شود و یا این مقام را حفظ کند. از این رو بدون وجود جمعیتی عظیم، تداوم فعالیت های علمی و تولیدات صنعتی و کشاورزی لازم برای اداره موفقیت آمیز جامعه، غیرممکن است این در حالی است که در نقطه مقابل نیز جمعیت بزرگ کمی و کیفی اصولاً باعث تخصصی کردن فزاینده، تقسیم کار مؤثرتر و پیشرفته و گسترش مازاد اقتصادی می گردد.
به طور مثال درصد جمعیت در گروه سنی تولیدکنندگی که معمولاً بین ۴۵-۱۸ سال است برای قدرت ملی از اهمیت زیادی برخوردار است؛ زیرا بالا بودن نسبت جمعیت در این فاصله سنی باعث تأمین نیروی نظامی، علمی، صنعتی و همچنین تولید نسل جدید شده و نتایج بسیار خوبی را برای تولید ملی کشور ارائه می دهند.

در حوزه اقتصاد هم وضعیت به همین منوال است. یعنی نگاهی به ارتباط میان مقوله جمعیت و توسعه نشان می‌دهد اصولاً توسعه یافتگی بدون برنامه‌ریزی و وجود منابع انسانی کمی و کیفی جوان، فعال و ماهر بی معناست و نتیجه بخش نیست. در واقع اینکه کاهش زاد و ولد نه تنها یک کشور را به سمت جمعیت پیر سوق می دهد بلکه اضافه بر آن به دلیل کاستن از میزان جمیعت فعال و کارآمد به تضعیف بیش از پیش ساختارهای اقتصادی و در نتیجه عقب افتادگی کشور از قافله توسعه جهانی می انجامد.

کوتاه آنکه کثرت جمعیت نقش مؤثری در ترسیم قدرت سیاسی و اقتصادی کشورهای مختلف برعهده دارد که غفلت از آن می‌تواند خسارات جبران ناپذیری را وارد کند. چنانکه از دیدگاه جهانی نیز یکی از مشخصه های توسعه، رشد جمعیت است. بنابراین جمعیت که از جمله مسایل چند بعدی و پیچیده جوامع انسانی است که هم تحت تأثیر عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و . . . است و هم تأثیر‌گذار بر آن، هر اندازه زیاد باشد، به همان اندازه دستاوردها در عرصه های مختلف افزایش پیدا می کند. در نتیجه از آنجایی که جمعیت فعال هر کشور عاملی تعیین‌کننده در معاملات قدرت محسوب می‌شود کاهش جمعیت در آینده می‌تواند کشور را در رقابت با قدرت‌های منطقه ای و جهانی دچار مشکل کند و این موضوعی است که بیش از پیش باید مورد توجه مسؤلان اجرایی قرار گیرد.

منبع : سایت شبکه خبر

ریاکاری

نمازت را قضا کن!
ریا کاری

مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه می کنید؟ گفتند: مسجد می سازیم.
گفت: برای چه؟ پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا.
بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» و شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد.
سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول».

ناراحت شدند؛ بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می کنی؟
بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ فرضاً مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام، خدا که اشتباه نمی کند …

نمازت را نیز قضا کن

مرد زاهدی، روزی به مهمانی شخصیتی بزرگ رفت. هنگام غذا خوردن فرا رسید. زاهد از عادت همیشگی غذا کمتر خورد .
بعد از غذا، نوبت نماز خواندن رسید. مرد زاهد به نماز ایستاد، اما بر خلاف همیشگی، نماز را طولانی به جا آورد. پس از آنکه به خانه رسید، از همسرش طعام خواست.
پسر او که همراهش بود، با تعجب پرسید: مگر در مهمانی به اندازه کافی غذا نخوردی؟
پدر گفت: کم خوردم تا آدم پرخوری جلوه نکنم و برای روزهای آینده برای خود موقعیتی کسب کنم !
پسر با شنیدن شرح ریا کاری پدر به او گفت: پدر جان! نمازت را نیز قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید !
مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ فرضاً مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام، خدا که اشتباه نمی کند …

دو داستانی که در بالا ذکر شده، به طرق مختلف در زندگی هر یک از ما گاهاً اتفاق افتاده است … یا برای خودمان یا در رفتار آدم های اطرافمان مشاهده کرده ایم… در درجه بندی های مختلف … کم یا زیاد … کم رنگ یا پر رنگ …

موضوع ریا یکی از مهم ترین موضوعاتی است که ما در رفتارها و اعمالمان خیلی باید به آن توجه داشته باشیم … در انفاق کردن هایمان … در نیت هایمان …

خطرناک بودن ریا آن وقت بدن را می لرزاند که این روایت از پیامبر اکرم صلی الله و علیه وآله را می خوانیم:

«ان اخوف ما اخاف علیکم الشرک الاصغر قالوا و ما الشرک الاصغر یا رسول الله؟ قال الریا، یقول الله تعالی یوم القیامه اذا جاء الناس باعمالهم اذ هبوا الی الذین کنتم ترائون فی الدنیا، فانظروا هل تجدون عندهم من جزاء ؟!

خطرناک ترین چیزی که از آن بر شما می ترسم،شرک اصغر است اصحاب گفتند شرک اصغر چیست ای رسول خدا؟ فرمود: ریاکاری، روز قیامت هنگامی که مردم با اعمال خود در پیشگاه خدا حاضر می شوند، پروردگار به آنها که در دنیا ریا کردند می فرماید: به سراغ کسانی که به خاطر آنها ریا کردید بروید، ببینید پاداشی نزد آنها می یابید» (بحار الأنوار، ج 72، ص 303)
ریا کاری

ریاکاران چه کسانی هستند؟

قرآن کریم در آیات نورانی خود ریاکاران را معرفی می کند:
کسانی که ایمان به خدا و روز قیامت ندارند:
«یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ وَ الاذَی کَالَّذِی یُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَ لاَ یُوْمِنُ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ» (بقره/264)
با توجه به تفسیری که در مورد این آیه آمده است افرادی را که صدقه می‌ دهند و به دنبالش منّت می‌ گذارند و اذیّت می ‌کنند تشبیه به افراد ریاکار بی ‌ایمان کرده که صدقاتشان باطل و بی ‌اجر است. (طباطبایی، محمد حسین؛ تفسیر المیزان، سید محمد باقر همدانی، ج2، ص597)

عمل شخص ریاکار از ابتدای عملش باطل است چون چنین شخصی اصلاً ایمان به خدا و روز جزا ندارد که از او کاری پذیرفته شود.
منافقان:

«إِنَّ الْمُنَافِقِینَ … یُرَآوُونَ النَّاسَ وَ لاَ یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِیلاً » (نساء/142)
«منافقان… هنگامی که به نماز بر می ‌خیزند با کسالت بر می ‌خیزند و در برابر مردم ریا می‌ کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی ‌نمایند.»
تکذیب کنندگان روز جزا:

«ارَایتَ الَذی یُکَذِّبُ بِالدِین… الَذینَ هُم یُراوُون» (ماعون/1و6)
«آیا کسی که روز جزا را پیوسته انکار می ‌کند دیدی؟!… همان کسانی که ریا می‌ کنند.»
همنشینان شیطان:

« وَ الَّذِینَ یُنفِقُونَ اَمْوَالَهُمْ رِئَـاء النَّاسِ وَ لاَ یُوْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَ مَن یَکُنِ الشَّیْطَانُ لَهُ قَرِینًا فَسَاء قِرِینًا »(نساء/38)
«و آنها کسانی هستند که اموال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق می‌ کنند و ایمان به خدا و روز بازپسین ندارند (چرا که شیطان رفیق و هم نشین آنهاست) و کسی که شیطان قرین او باشد بد همنشین و قرینی است.»
هر چه فكر كردم، دیدم در نفسم یك تغییری هست در صورتی كه مثل شیخ بهایی پشت سر من نماز بخواند. این بود كه از ترس ریا نماز نخواندم.
ریاکار از محبت خدا به دور است

« …إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ مَن کَانَ مُخْتَالاً فَخُورًا…و َالَّذِینَ یُنفِقُونَ اَمْوَالَهُمْ رِئَـاء النَّاسِ…» (نساء/36-38)
«… خداوند کسی را که متکبر و فخر فروش است دوست نمی ‌دارد…و آنها کسانی هستند که احوال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق می کنند…»
ریاکاری شرک است

از امام صادق (علیه السلام) روایت شده:
«کُلُّ رئاءٍ شِرْکٌ إنَّه مَنْ عَمِلَ لِلنّاسِ کان ثَوابُهُ عَلَی النّاسِ و من عَمِلَ للهِ کان ثوابُهُ عَلَی اللهِ»
«هرگونه ریایی شرک است، هر کس برای مردم کار کند پاداشش به عهدۀ مردم است و هر کس برای خدا کار کند ثوابش بر خداست.» (مكارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، ج 13، ص 407)
ریا که به جای خود، از ترس ریا فرار کنیم

مولا عبد اللّه شوشتری به منزل شیخ بهایی رفت. وقت نماز شد. شیخ بهایی از او خواست كه نماز جماعت بخواند. مرحوم شوشتری مقداری فكر كرد، جوابی نداد و با سرعت به منزل خود برگشت.

بعضی از دوستان از او سوال كردند كه آقا شما با اهتمامی كه به نماز اوّل وقت دارید، چرا در منزل شیخ بهایی نماز نخواندید؟

گفت: هر چه فكر كردم، دیدم در نفسم یك تغییری هست در صورتی كه مثل شیخ بهایی پشت سر من نماز بخواند. این بود كه از ترس ریا نماز نخواندم.

بخش قرآنی سایت تبیان

نقش زن در اجتماع وتأثیر آن بر بالندگی جامعه

زن در اجتماع وظیفه ای دارد که از مرد ساخته نیست، نقشش بی همتاست و بدون شک، بقای زندگی و نسل بشر، محتاج وجود وی است و نمی توان از او و نقش سازنده اش چشم پوشی کرد؛ گرچه کج اندیشان روزگار و دایگان دلسوزتر از مادر به بهانه ی حمایت از حقوق زن، او را از حق واقعی اش محروم می کنند و می پرسند وظیفه ی زن چیست؟ وظیفه ی زن، تربیت است، او مربی است و اولین کلاس جامعه، دامان اوست که کودک مهر و محبت و شیوه های زندگی را می آموزد. زنان از نظر اسلام، نقش حساسی در بنای جامعه ی اسلامی دارند و اسلام، زن را تا حدی ارتقاء می دهد که او بتواند خود را در جامعه بازیابد؛ از حد شی ء بودن بیرون بیاید و متناسب با چنین رشدی می تواند در شیوه و سبک زندگی ، نقش کم نظیر خود را در رشد، پیشرفت و بالندگی جامعه ایفا کند.

بخور نخورهای دوتایی در طب سنتی

 غذاهایی که خوردنشان با هم ممنوع است:
* مصرف لبنیات با گوشت سفید (مرغ، ماهی و…)
* مصرف تخم‌مرغ و ماهی که به دلیل اختلاف در مزاج انسان‌ها، ممکن است باعث بروز بیماری‌هایی مانند جزام (خوره)، فالج، نقرس، بواسیر، قولنج، درد دندان و امراض رطوبتی شود.
* مصرف سرکه و حلیم
* مصرف لبنیات و ترشیجات که باعث انجماد شیر در معده می‌شود.
* مصرف پنیر و ماست چکیده، پنیر و بادام، سرکه و عدس یا سرکه و ماش و سرکه و ماست که باعث لکه و پیسی در پوست صورت می‌شود.
* مصرف ماست و ترب و مصرف شیر برنج و سویق (آرد گندم) که باعث قولنج و بروز نفخ در بدن می‌شود.
* مصرف انار و حلیم (هریسه) که باعث گرفتگی در مویرگ‌ها می‌شود.
* مصرف خربزه و عسل که باعث سنکوب شدن و سایر امراض می‌شود.
* مصرف خربزه و موز یا خربزه و انبه نیز مناسب نیست.
* مخوردن غذاهایی که بعد از غذاهای قبلی ممنوع است:
* خوردن سرکه بعد از برنج، غذاهای نفخ آور، لزج، گس، لطیف (ماهی، شیر و هندوانه) و سنگین مناسب نیست.
* آشامیدن آب سرد بعد از غذاهای گرم یا بعد از استحمام مفید نیست.
* آشامیدن آب سرد بعد از خوردن میوه‌ها به‌خصوص میوه‌های سرد، از جمله خربزه و هندوانه باعث تولید سم در بدن می‌شود.
* آشامیدن آب گرم بعد از غذای شور، آشامیدن آب سرد هنگامی که معده خالی باشد مثلاً ناشتا، خوردن ترشی بعد از شیرینی، آشامیدن آب سرد بعد از ورزش و ریاضت و حرکات سنگین، خوردن خربزه و هندوانه بر روی آب گوشت و گوشت‌ها که باعث سنگینی و بروز امراض متعدد می‌شود.
در برخی مواد غذایی مصلح به‌طور طبیعی کنار ماده غذای وجود دارد. مثلاً انار از این مواد است. اگر دانه انار را تنها بخورید یبوست می‌گیرید، اگر آب انار را تنها بخورید، اسهال می‌شوید اما مصرف همزمان این دو به شکل میوه انار مشکلی ایجاد نمی‌کند

* آشامیدن آب سرد و بلافاصله خوابیدن، آشامیدن آب بلافاصله پس از صرف غذا به‌خصوص در سردمزاج‌ها، آشامیدن آب در هنگام غذا خوردن، آشامیدن آب سرد بدون توقف که احتمال آن را دارد امراض متعددی رخ دهد، از آن جمله اگر سردی آن به قلب برسد به علت انطفاع حرارت غریزی احتمال سکته خواهد بود. همچنین، اگر به کبد برسد موجب بیماری استثقاء خواهد بود. اگر سردی آن به مغز برسد موجب استرخاء و سستی اعضا (ام‌اس) خواهد بود و همچنین اگر سردی آن به آلات تنفس و صوتی برسد باعث اختلال در عملکرد اعضای مذکور خواهد شد.

* آشامیدن آب بعد از خوردن غذاهای ترش، شیرین و مصرف آب بعد از خوردن ادویه، اسهال آور است.

* همچنین، آشامیدن آب سرد بعد از غذا و بعد از شیرینی‌ها باعث آسیب رساندن به دندان‌ها و افتادن زودرس آن‌ها می‌شود.

 

صرف کله گوسفند و انگور به علت تشدید لزوجیت و بلغمیت (مزاج سرد و تر) ممنوع است.

 سایت فرهنگی تبیان

هشداری حسینی در مورد نعمتهای الهی

همه ما نعمت های الهی را دوست می داریم و هرقدر هم که نعمت به ما برسد باز به آرزوی نعمت های بیشتر و انواع دیگر آن می نشینیم. این امر به خودی خود اشکالی ندارد؛ اما به هنگام دریافت کردن نعمت ها باید به نکاتی هم توجه کنیم، که در اینجا می‌خواهیم به کمک یکی از فرمایش های کوتاه اما پرمغز امام حسین علیه السلام درباره آن اندیشه کنیم.
پله های پنهان سقوط

نعمت های الهی برای خیلی ها شیرین هستند اما صرف زیاد نعمت داشتن افراد را نباید به معنای “پسندیده بودن” اشخاص نزد خدا بدانیم. به عبارت دیگر ممکن است کسانی به جهت آزمایش و امتحان باشد که مشمول نعمت های فراوان و گوناگون خدا شده باشند. امام حسین علیه السلام در کلامی فرموده‌اند: پله های سقوط خدا برای بنده ‌اش آن است که نعمت ها را به او فراوان بدهد اما نگذارد شُکرش را بجا بیاورد.(1)
در اینجا می‌خواهیم درباره این گفتار قدری بیندیشیم تا نشان دهیم که یک جمله کوتاه از این خاندان چقدر معنا می‌تواند در خود داشته باشد.

درس اول –نعمت ها خداییست نه خیالی

در نظر خدا کل دنیا و محتویات آن وسیله و ابزاری برای رشد انسان است پس نعمت هایی که خدا به بنده ‌ها می ‌دهد و نیز سختی ‌های دنیوی هر دو مایه امتحان آنهاست. خدا از ما خواسته است که علم و روزی و سلامتی و غیره را طلب کنیم. برای آن دعا، تدبیر و نیز تلاش فکری و جسمی کنیم، همه اینها جزو وظایف ماست؛ اما در حقیقت این خداست که نعمت می ‌دهد.

درس دوم – شکر نعمت، نعمت است

شکر نیز از کارهای بنده است که مقدمه‌ اش را باید خدا اجازه دهد. درست است که وظیفه داریم شاکر خدا باشیم، اما نباید فراموش کنیم که شُکر، خودش یک نعمت خداست. به عبارت دیگر، تا خدا نخواهد ما نمی ‌توانیم شکر او را به زبان و عمل انجام دهیم. به عبارت دیگر شاکر حقیقی خود خداست(2). وقتی او شکر می ‌کند، در ما تمایل به انجام شکر پیدا می ‌شود و وقتی شکر می ‌کنیم او نعمت ما را زیاد می ‌کند؛ به فرمایش امام صادق علیه السلام: به هر کس که شکر بدهند،‌ از زیاد شدن نعمت محرومش نمی‌کنند.(3)

از این فرمایش امام حسین علیه السلام می‌ آموزیم که چوب خدا گاه به شکل نعمت های پیاپی ظاهر می ‌شود و بسیار بسیار فریبنده است، اما در حقیقت افیون نفهمی و غفلت است که به زودی گریبانگیر آن شخص می‌ شود

درس سوم – بعضی نعمت ها افیون غفلتند

سقوط های مرحله ‌ای به قدری آرام و پله پله است که هیچ کس متوجهش نمی ‌شود. قدیمی ‌ها چه خوب گفته‌ اند که چوب خدا صدا ندارد. از این فرمایش امام حسین علیه السلام می‌ آموزیم که چوب خدا گاه به شکل نعمت های پیاپی ظاهر می ‌شود و بسیار بسیار فریبنده است، و انسان بواسطه آن نعمت ها مورد ابتلا و آزمایش قرار می گیرد. و بسیارند افرادی که بواسطه نعمت زیاد دچار غفلت می شوند.

درس چهارم – ظاهربینی ممنوع

از قرآن می ‌آموزیم که فریب ظاهر را نخوریم و نعمت های مادی را دلیل نزدیکی انسان به خدا به شمار نیاوریم. از این فرمایش امام حسین علیه السلام نیز می ‌آموزیم که چه بسا افرادی از اوج بدبختی و هلاکتشان است که دارای نعمت های فراوان شده ‌اند و این نعمت های پی در پی، مراحل رسیدن آنها به عذاب ابدی است؛ از این رو از خدا نعمتی را بخواهیم که چنین نباشد.

درس پنجم – ترس هایی که مخصوص انسان های پرمغز است

نعمت های زیاد در چشم ما، خوشایند می‌ نماید،‌ اما در چشم باطن بینان هشداری بسیار بزرگ است؛ زیرا می ‌دانند که مقدمه سقوط های بزرگ و بی‌ بازگشت و عذاب های دردناک آخرت است، همچنان که می‌ تواند مقدمه توفیقات بزرگتر در بندگی خدا باشد؛ بنابراین عاقلانه آن است که درباره نعمت هایی که خدا به ما و دیگران می‌دهد، ‌ظاهربینی را رها کنیم. از این روست که انسان های پرمغز به هنگام دریافت نعمت های خدا، قدری هم ترس و اندیشه می‌کنند. به عنوان مثال دقت کنید که این شخص چگونه نگرانی خود را به امام صادق علیه السلام نشان می‌دهد:
سوال کننده: از خدای عز و جل مال خواستم، به من داد؛ فرزند خواستم،‌ به من داد؛ خانه خواستم، به من داد؛ می‌ترسم اینها بر اثر استدراج باشد.
امام صادق علیه السلام: بدان که به خدا قسم اگر اینها با حمد خدا همراه باشد، استدراج نیست.(4)

راه میانه، شکر و حمد است؛ یعنی به خود یادآوری کنیم که اولا این نعمت ها تماما از جانب خدا و لطف اوست نه حق ما؛ و ثانیا نعمت خدا برای استفاده درست و لذتبخش است؛ و ثالثا نباید مرگ را فراموش کنیم
نقش راهبردی شکر در زندگی یک مسلمان

از فواید شکر همین بس که خدا شاکر است و شکر را ارزش می‌ دهد و ناشکری در مقابل نعمت باعث می ‌شود که همان نعمت الهی نقش یک مزاحم را در مسیر رشد انسانی ما ایفا کند. امام باقر علیه السلام فرمودند: نعمتی که شکرش بجا آورده نشود، مانند کار بدی است که آمرزیده نشده باشد.(5) یعنی درست است که نعمت است اما دارای آثار سوء است. از این رو باید بیاموزیم که هر نعمتی را چگونه شکر کنیم زیرا شکر در زندگی یک مسلمان نقش راهبردی دارد.

راه نجات

در مقابل کسانی که در نعمت های الهی غوطه ورند و شکر نمی ‌کنند، ممکن است افرادی هم پیدا شوند که به جای لذت بردن از نعمت های خدا، مدام در حال ترس و واهمه استدراج به سر ببرند. راه میانه، شکر و حمد است؛ یعنی به خود یادآوری کنیم که اولا این نعمت ها تماما از جانب خدا و لطف اوست نه حق ما؛ و ثانیا نعمت خدا برای استفاده درست و لذتبخش است؛ و ثالثا نباید مرگ را فراموش کنیم.

سایت فرهنگی تبیان

اثرات منفی شبکه های مجازی

 

1-تعاملات فرد به فرد یا رو در رو را کاهش می‌دهد.

با استفاده بیش از حد از شبکه‌های اجتماعی نه تنها وقت کم‌تری برای گذراندن با افرادی خواهید داشت که به صورت فیزیکی در اطراف شما حضور دارند بلکه دوستان و اعضای خانواده‌تان زمانی که ببینند شما به دستگاه‌های الکترونیکی، موبایل و گدجت های تان بیش از آن‌ها اهمیت می‌دهید از محبت شما نا امید شده و ناراحت خواهند شد. در نهایت هم افراد تمایل کم‌تری به صرف وقت و بودن در کنار شما خواهند داشت.

2-این مقاله را مطالعه کنید : فناوری گفت و گوی انسانی را نابود کرد : ۱۲ عکس برای اثبات

احساس نیاز به توجه را به شدت افزایش می‌دهد.

ارسال پست‌ها و استاتوس های غیرمفید و مبهم در فیس‌بوک به راحتی می‌تواند تبدیل به عادتی زننده و مخرب در زندگی افرادی شود که غالباً از شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند. رقابت بی‌پایان برای به دست آوردن لایک بیشتر و کامنت های متعدد می‌تواند زندگی شما را به نابودی بکشاند.

3-توجه شما را از اهداف زندگی واقعی منحرف خواهد کرد.

درک این موضوع که توجه بیش از حد افراد به دنیای مجازی و هویت خود در شبکه‌های اجتماعی آن‌ها را از رقابت در دنیای واقعی و رسیدن به اهداف مهم بازداشته بسیار آسان است. اکثر جوانان به جای اینکه با تلاش و پشتکار مهارت‌های لازم برای رسیدن به اهداف عالی خود را کسب کنند ترجیح می‌دهند به فوق ستاره‌ای در دنیای مجازی و شبکه‌هایی از قبیل فیس‌بوک، توییتر و … شوند.

4-خطر ابتلا به افسردگی را افزایش می‌دهد.

با توجه به مطالعات اخیر افرادی که از شبکه‌های اجتماعی استفاده‌ای اعتیاد گونه دارند نسبت به افراد عادی احساسات منفی بیشتری از جمله افسردگی را تجربه می‌کنند. افرادی که قبلاً سابقه ابتلا به افسردگی داشته‌اند بیش از دیگران در معرض خطر هستند. اگر فکر می‌کنید که غمگین شده‌اید یا کمی احساس افسردگی می‌کنید بهتر است به خود استراحتی بدهید و چند روز از شبکه‌های اجتماعی و دوستان مجازی خود فاصله بگیرید.

5-احتمال شکست روابط موجود در شبکه‌های اجتماعی بیش از روابطی ست که در دنیای واقعی داریم.

از حسادت و غیرتی که در روابط موجود در شبکه‌های اجتماعی وجود دارد به ندرت نتیجه مثبتی حاصل می‌شود. استفاده از شبکه‌های اجتماعی برای ایجاد روابط بیشتر و صمیمی‌تر گزینه‌ای آسان است اما بهتر است بدانید که این گزینه آسان می‌تواند خسارات غیر قابل جبرانی به روابط شما در دنیای واقعی بزند. مطالعات نشان می‌دهد زمانی که یکی از زوجین بیش از حد درگیر یک شبکه اجتماعی مانند فیس‌بوک شود همسر او تمایل بیشتری برای نظارت و کنترل اعمال و رفتار او خواهد داشت که این موضوع می‌تواند منجر به بحث‌های طولانی و در نهایت مرگ رابطه شود.

6-استفاده بیش از حد از شبکه‌های اجتماعی خلاقیت افراد را نابود می‌کند.

طبق تجربه و به جرئت می‌گویم که شبکه‌های اجتماعی آسان‌ترین راه برای توقف رشد یا کشتن فرآیند خلاقیت در انسان است. تأثیرات منفی گشت‌وگذارهای بی‌هدف در شبکه‌های اجتماعی مانند زمانی ست که شما از روی بی‌فکری و بدون برنامه خاصی به تماشای تلویزیون و برنامه‌های این جعبه جادویی بپردازید. اگر تصمیم گرفته‌اید که بهره‌وری خود را افزایش دهید و از وقت خود استفاده‌ای بهینه کنید تمام اپلیکیشن های شبکه‌های اجتماعی را از همین امروز خاموش کنید.

7-قلدرهای فضای سایبری هنوز زنده و سرحال هستند.

مردم فکر می‌کنند در فضای مجازی هیچ محدودیتی وجود ندارد و به همین دلیل چیزهایی را که در زندگی واقعی به عنوان راز حفظ می‌کنند و کم‌تر بر زبان می‌آورند به آسانی در شبکه‌های اجتماعی بیان می‌کنند. اگر شما جزء این قبیل افراد نیستید باز هم این احتمال وجود دارد که روزی برخی از مسائل خصوصی خود را با کاربران دیگر در میان بگذارید و اگر همین الآن هم بیان حرف‌های خصوصی‌تان برای دیگران در فضای مجازی یکی از عادت‌هایتان است بهتر است همین جا تمامش کنید. آن‌قدرها هم که فکر می‌کنید در اینترنت ناشناس نیستید. با وجود هکرهای و کلاه بردان حرفه‌ای که در دنیای وب پرسه می‌زنند باید همیشه مراقب امنیت خود و اطلاعات محرمانه‌تان در شبکه‌های اجتماعی باشید.

8-مقایسه پیوسته خود با دیگران در شبکه‌های اجتماعی شما را به نابودی خواهد کشاند.

شخصیت‌های دیجیتالی افراد که در شبکه‌های اجتماعی وجود دارد به طرز چشم‌گیری با شخصیت و هویت واقعی آن‌ها متفاوت است. بعد از چند ماه درگیر شدن با این شبکه‌ها و مقایسه خود با افراد دیگر ممکن است فکر کنید که آن‌ها از شما خیلی بهترند اما بهتر است این موضوع را همیشه به خاطر بسپارید که آن‌ها هم مانند شما یک انسان هستند و درست مانند شما از نقاط ضعف و قوت مشخصی برخوردارند.

9-شبکه‌های اجتماعی افراد را به شدت بی‌خواب می‌کنند.

نوری که از صفحه‌نمایش دستگاه‌های الکترونیکی مختلف به چشمان شما ساطع می‌شود ذهن را فریب داده و به آن القا می‌کنند که الآن وقت خواب نیست. یکی از عوامل کلیدی برای برخورداری از سلامت جسمی و روانی کامل خواب کافی ست و عوارض بی‌خوابی‌های مکرر بر هیچ‌کس پوشیده نیست بنابراین بهتر است هنگام خواب گوشی خود را در اتاق دیگری بگذارید و آن را با خود به رخت خواب نبرید.

10-حریم خصوصی شما را به خطر می‌اندازد.

در بین شبکه‌های اجتماعی خرید و فروش اطلاعات افراد امری طبیعی ست و طبق افشاگری‌های اخیر اسنودن دولت‌هایی نظیر آمریکا به تمام اطلاعات افراد از جمله آدرس ایمیل، تماس‌های شما در اسکایپ و … دسترسی دارد که این امر موجب کم رنگ شدن مفهومی به نام حریم خصوصی در فضای مجازی شده است بنابراین اگر هر چیزی را که به ذهنتان می‌رسد در شبکه‌های اجتماعی با دیگر کاربران به اشتراک بگذارید باید بدانید که تنها به دولت‌ها و شبکه‌های اجتماعی کمک کرده‌اید که شما را راحت‌تر به دام بی اندازند.

در پایان ذکر این نکته ضروری ست که شبکه‌های اجتماعی در کنار این اثرات منفی و مخرب فواید بی‌نظیری برای پیشرفت و ترقی جوامع، سازمان‌ها و افراد نیز داشته است و انتخاب بعد مثبت یا منفی هر فناوری بر عهده خود کاربر است.

سایت : برای فردا

جوانان و کلام رهبری

 

 

جوانی، یک پدیده درخشان و یک فصل بی بدیل و بی نظیر از زندگی هر انسانی است. در هر کشوری که به مساله جوان و جوانان، آن چنان که حق این مطلب است، درست رسیدگی بشود، آن کشور در راه پیشرفت، موفقیتهای بزرگی به ست خواهد آورد. اگر کشوری مثل کشور ما باشد که جمعیت جوان، یک جمعیت غالب و بزرگ و یک نسبت عظیم از جمعیت کل کشور را تشکیل می دهد این قضیه اهمیت بیشتری پیدا می کند.

درباره مسوولیتهایی که نسبت به جوان وجود دارد، باید بگویم که جوانی این دوره مشعشع و درخشان دوره ای است که اگرچه چندان طولانی نیست، اما آثارش یک آثار ماندگار و طولانی در همه زندگی انسان است. جوانی از بلوغ آغاز می شود. در این جا می خواهم از منظر جوانان به مساله نگاه کنم، تا بزرگترها، پدر و مادرهاو مسوولان، فضای جوانی را که خودشان هم یک روز در آن فضا بودند،به یاد بیاورند.

جوانی در دوره جوانی به خصوص در آغاز جوانی تمایلات وانگیزه هایی دارد: اولا چون در حال تکوین هویت جدید خود است،مایل است شخصیت جدید او به رسمیت شناخته بشود، که غالبا این اتفاق نمی افتد و پدر و مادرها جوان را در هویت و شخصیت جدید اوگویا به رسمیت نمی شناسند. ثانیا جوان احساسات و انگیزه هایی دارد; رشد جسمانی و روحی دارد; به دنیای تازه ای قدم گذاشته است که غالبا دوروبریها، خانواده، کسان، افراد در جامعه، از این دنیای جدید بی خبر و بی اطلاع می مانند، یا به آن بی اعتنایی می کنند; لذا جوان احساس تنهایی و غربت می کند. من مایلم این چیزها را بزرگترها بشنوند و مورد توجه قرار بدهند و دوره جوانی خودشان را به یاد بیاورند. ثالثا جوان در دوره جوانی چه اوایل بلوغ و چه بعدها با مجهولات زیادی روبه رو می شود; مسائل جدیدی برای او مطرح می شود که سؤال انگیز است، در ذهن او شبهه هاو استفهامهایی به وجود می آید که مایل است به این شبهه ها وسوالها و استفهامها پاسخ داده بشود; که در بسیاری از موارد، پاسخ بهنگام و دلنشین داده نمی شود لذا جوان احساس خلا و ابهام می کند. رابعا جوان احساس می کند در وجود او انرژیهای متراکمی وجود دارد توانایی هایی را در خود احساس می کند هم از لحاظجسمانی و هم از لحاظ فکری و ذهنی حقیقتا هم توانایی هایی که درجوان هست می تواند معجزه کند می تواند کوهها را جابه جا کند; اماجوان احساس می کند که از این نیروها و از این انرژی متراکم و ازاین توانایی های او بهره برداری نمی شود، لذا احساس بیهودگی واهمال می کند. خامسا جوان برای اولین بار با دنیای بزرگی دردوره جوانی مواجه می شود که این دنیا را تجربه نکرده و از این دنیا چیزهای زیادی نمی داند; بسیاری از حوادث زندگی برای او پیش می آید که تکلیف خودش را در مقابل آنها نمی داند; احساس می کند که احتیاج به راهنمایی و کمک فکری دارد; و از آنجا که پدر ومادرها غالبا اشتغال دارند; به جوان نمی رسند و این کمک فکری به او داده نمی شود; مراکزی که در این زمینه مسوولند، غالبا در جای لازم ودر نقطه نیاز حضور ندارند; لذا این کمک به او داده نمی شودو جوان احساس بی پناهی می کند. این احساسات در جوان ما به طورغالب وجود دارد; از یک طرف احساس تنهایی، از یک طرف احساس بی پناهی، از یک طرف احساس توانایی های فراوان و احساس این که ازاین توانایی ها استفاده نمی شود.

وجود این احساسات، مسوولیتهایی را برای همه وجود می آورد وهمه مسوولیت دارند; مخصوصا دولت، روحانیت، صدا و سیما، بسیج،سازمان ورزش کشور، نهادها و مراکز فرهنگی; اینها مسوولیتهای بزرگی در قبال نسل جوان دارند; به خصوص در کشوری مثل کشور ماکه نسل جوان از لحاظ کمیت، متراکم و گسترده; از لحاظ روحیه،دارای روحیه ایمان; از لحاظ آمادگی، آماده کارهای بزرگ; و ازلحاظ استعداد، یک مجموعه بسیار بااستعداد.

اسلام درباره جوانان، نظرش دقیقا منطبق بر همان چیزی است که امروز پیشنهاد و نیاز ما از نسل جوان و برای نسل جوان است. پیامبر اکرم درباره جوانان توصیه کرده است; با جوانان انس گرفته است; از نیروی جوانان برای کارهای بزرگ استفاده کرده است. امسال، سال امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع)معین شده است. شما امیرالمؤمنین را فقط به عنوان یک چهره دوران چهل ساله وپنجاه ساله و شصت ساله نبینید; درخشش امیرالمؤمنین در دوران جوانی، همان الگوی ماندگاری است که همه جوانان می توانند آن راسرمشق خودشان قرار بدهند. در دوره جوانی در مکه، یک عنصرفداکار، یک عنصر باهوش، یک جوان فعال، یک جوان پیشرو و پیشگام;در همه میدانها مانعهای بزرگ را از سر راه پیامبر برطرف می کرد;در میدان های خطر سینه سپر می کرد و سخت ترین کارها را بر عهده می گرفت; با فداکاری خود، امکان هجرت پیامبر را به مدینه فراهم کرد و بعد در دوران مدینه، فرمانده سپاه، فرمانده دسته های فعال، عالم، هوشمند، جوانمرد و بخشنده بود; در میدان جنگ،سرباز شجاع و فرمانده پیشرو بود; در عرصه حکومت، یک فرد کارآمدبود; در زمینه مسائل اجتماعی هم یک جوان پیشرفته به تمام معنابود. پیامبر اکرم در یکی از حساسترین لحظات عمر خود، مسوولیت بزرگی را به یک جوان هجده ساله داد. پیامبر می توانست یک نفر ازاصحاب پنجاه ساله، شصت ساله و دارای سابقه جنگ و جبهه رابگذارد; اما یک جوان هجده ساله را گذاشت و او «اسامه بن زید»بود. پیامبر از ایمان و از سابقه فرزند شهید بودن او هم استفاده کرد. آن نقطه ای که اسامه را فرستاد، همان نقطه ای بودکه پدر اسامه بن زید یعنی زید بن حارثه در دو سال قبل ازآن در آن نقطه به شهادت رسیده بود. پیامبر فرماندهی این سپاه بزرگ و گران را به این جوان هجده ساله داد که همه اصحاب بزرگ وپیرمرد و سرداران سابقه دار پیامبر در آن سپاه عضو بودند.

ما امروز در کشورمان اسامه بن زیدهای زیادی داریم; جوانان زیادی داریم; دختران و پسران عظیم و جمعیت انبوهی از این مجموعه ها داریم که حاضرند در همه میدانهای فعال در میدان درس، در میدان سیاست، در میدان فعالیتهای اجتماعی، در میدان مشارکتهای گوناگون برای فقرزدایی، برای سازندگی، و در هر صحنه و عرصه ای که برای آنها برنامه ریزی بشود و امکان داده بشودشرکت کنند; این موقعیت بسیار مهمی برای این کشور است. این نسل،شبیه همان نسلی است که توانست یکی از بزرگترین تجربه های این کشور یعنی تجربه جنگ تحمیلی را با قدرت و موفقیت به پایان ببرد.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه علمیه

حجاب

حجاب

توی خیابون داشتم راه می رفتم .منو با چادر دید گفت:

توی این گرما این چیه؟ آبپز نمی شی؟

و بعد انگار یکی تو گوشم گفت :

قُل نار جهنم اَشد حراً

بگو به آنان آتش جهنم سوزان تر است

سوره توبه آیه 81

 


سالروز تخریب بقیع

به حال نام يوم الهدم را شنيده ايد ؟ يوم الهدم يعني روز ويران کردن …

در هشتم شوال سال 1344 هجري قمري پس از اشغال مکه ، وهابيان به سرکردگي عبدالعزيزبن سعود روي به مدينه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال نموده ، مأمورين عثماني را بيرون کردند و به تخريب قبور ائمه بقيع و ديگر قبور هم چنين قبر ابراهيم فرزند پيامبر اکرم – صلي الله عليه و آله و سلم – قبور زنان آن حضرت ، قبر ام البنين مادر حضرت اباالفضل العباس – عليه السلام – و قبر عبدالله پدر پيامبر و اسماعيل فرزند امام صادق – عليه السلام – و بسياري قبور ديگرپرداختند. ضريح فولادي ائمه بقيع را که در اصفهان ساخته شده بود و روي قبور حضرات معصومين امام مجتبي ، امام سجاد ، امام باقر و امام صادق – عليهم السلام – قرار داشت را از جا در آورده ، بردند . اما اين اولين حمله آنان به مدينه نبود . آنان در سال 1221 هجري نيز يک بار ديگر به مدينه هجوم برده ، پس از يک سال و نيم محاصره توانسته بودند آن شهر را تصزف کنند و پس از تصرف اقدام به غارت اشياي گرانبهاي حرم پيامبر – صلي الله عليه و آله و سلم – و تخريب و غارت قبرستان بقيع نمودند .

طبق نقل تاريخي آن ها در اين حمله چهر صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و ياقوت گرانبها و حدود يکصد قبضه شمشير با غلاف هاي مطلا به طلاي خالص و تزيين شده به الماس و ياقوت و … به يغما بردند . و اين نيز نخستين حمله آنان به مقدسات اسلامي نبود . صلاح الدين مختار نويسنده و مورخ وهابي در کتاب “تاريخ امملکه العربيه السعوديه کما عرفت” بخشي از افتخارات وهابيت در حمله به کربلاي معلي را چينن شرح مي دهد : در سال 1216 اميرسعود در رأس نيروهاي بسياري از مردم نجد و حبوب و حجاز و تهامه و نواحي ديگر به قصد عراق حرکت نمود و در ماه ذي القعده به شهر کربلا رسيد و آن را محاصره کرد . سپاه مذکور باروي شهر را خراب کردند و به زور وارد شهر شدند . بيشترمردم را در کوچه و بازار و خانه ها به قتل رسانيدند و نزديک ظهر با اموال و غنائم فراوان از شهر خارج شدند ، سپس در محلي به نام ابيض گرد آمدند . خمس اموالرا خود سعود برداشت و بقيه را به هر پياده يک سهم و به هر سوار دو سهم قسمت کرد .(چون به نظر آنها جنگ با کفار بود)

عثمان بن بشر از ديگر مورخان وهابي درباره حمله به كربلا چنين مي نويسد: “… گنبد روي قبر (يعني قبر امام حسين عليه السلام) را ويران ساختند و صندوق روي قبر را كه زمرد و ياقوت و جواهرات ديگر در آن نشانده بودند، برگرفتند و آنچه در شهر از مال و سلاح و لباس و فرش و طلا و نقره و قرآن هاي نفيس و جز آن‌ها يافتند، غارت كردند و نزديك ظهر از شهر بيرون رفتند در حالي كه قريب به 2000 تن از اهالي كربلا را كشته بودند.”

جالب اين جاست كه مورخ مزبور نام كتاب خود را “عنوان المجد في تاريخ نجد” گذاشته و از اين وقايع به عنوان نشانه‌هاي مجد و شكوه و عظكت وهابيت ياد كرده است!

اما اين فقط شيعيان و اماكن مقدسه آن‌ها نبودند كه وهابيان آثار مجد و شكوه خود را در آن به نمايش گذاشته‌اند، مكه مكرمه و طائف نيز از حملات آنان در امام نماند. “جميل صدقي زهاوي” در خصوص فتح طائف مي نويسد: “طفل شيرخواره را بر روي سينه مادرس سر بريدند، جمعي را كه مشغول فراگيري قرآن بودند كشتند، چون در خانه‌ها كسي باقي نماند، به دكان‌ها و مساجد رفتند و هر كس بود، حتي گروهي را كه در حال ركوع و سجود بودند، كشتند. كتاب‌ها را كه در ميان آن‌ها تعدادي مصحف شريف و نسخه‌هايي از صحيح بخاري و مسلم و ديگر كتب فقه و حديث بود، در كوچه و بازارافكندند و آنها را پيمال كردند.”

سرزدن اين قبيل امور از پيروان محمد بن عبدالوهاب شگفت نيست! تابعان كسي كه همه مسلمانان را كافر و مشرك مي دانست و مكه و مدينه را قبل از آنكه به دست وهابيان بيافتد، دارالحرب و دارالكفر!مي دانست. در كتاب “الدررالسنيه” مي خوانيم:

“وي - محمد بن عبدالوهاب – از صلوات بر پيامبر صلي الله عليه و اله نهي مي‌كرد و از شنيدن آن ناراحت مي‌شد. صلوات فرستنده را اذيت مي‌كرد و به سخت‌ترين وجه مجازات مي نمود.

حتي او دستور داد مرد نابيناي متديني را كه مؤذن بود و صوت خوشي داشت، چون به حرف او گوش نداده، بر پيامبر صلوات فرستاده بود، به قتل رسانند. بسياري از كتب مربوط به صلوات بر پيامبر صلي الله عليه و آله را به آتش كشيد و به هريك از پيروانش اجازه مي داد قرآن را مطابق فهم خود تفسير كند.”

محمد بن عبدالوهاب به نوبه‌ي خود در اعتقادات پيرو"ابن تيميه حنبلي” است، كه در قرن هشتم هجري مي‌زيسته است، از ابن تيميه عقايد جالبي نقل شده است. از جمله اينكه او خدا را جسم مي‌دانست! براي ذات مقدس خداوند دست و پا و چشم و زبان و دهان قائل بود! ابن بطوطه جهانگرد معروف در سفرنامه‌ي حود مي گويد: “ابن تيميه را بر منبر مسجد جامع دمشق ديدم كه مردم را موعظه مي‌كرد و مي‌گفت: خداوند به آسمان دنيا مي‌آيد، همان گونه كه من اكنون فرود مي‌آيم! سپس يك پله از منبر پائين مي‌آمد!”

عقايد او آنچنان سخيف و بي‌مقدار بود كه خود اهل سنت وي را به زندان افكندند و در رد او كتب متعددي را به رشته تحرير درآوردند.

اين قطره‌اي كوچك از مرداب اعتقادات و عملكرد وهابيان در طول اين ساليان است. در طول اين دوران دانشمندان زيادي چه شيعه و چه سني به نقد عقايد وهابيت دست زده‌اند و به شبهات گوناگون آنان پاسخ داده‌اند. يكي از شبهات آنان مسأله‌ي بناء بر قبور است. آن‌ها ساختن بنا اعم از مسجد يا غير آن را بر قبر حرام مي‌دانند. در اين نوشتار سعي مي كنيم پاسخي مناسب به شبهه‌ي مذكور بدهيم. نخست آنكه: اين شبهه‌ي آنان را صريح آيه‌ي 21 سوره كهف دفع مي‌نمايد، كه در خصوص ماجراي اصحاب كهف از قول مومناني كه مي‌خواستند ياد اصحاب كهف را گرامي دارند مي فرمايد: لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًا (بي ترديد بر روي قبور آنان مسجدي بنا مي كنيم) دوم آنكه: هنگام ظهور اسلام و در دوران فتوحان اسلامي بناهايي بر قبور انبياء گذشته وجود داشت. از جمله مي‌توان به قبر حضرت داوود و حضرت موسي در بيت المقدس اشاره نمود. جالب اينجاست كه خليفه دوم كه طبق نظر اين آقايان از صحابه است و معصوم، خود براي انعقاد پيمان صلح به بيت المقدس رفت و پس از تسلط بر آن شهر، اقدامي در راستاي از بين بردن اين قبور به عمل نياورد…

اما به راستي قومي كه در تاريخ نه چندان طولاني خود، چنان كه از زبان مورخين خودشان شنيديم قرآن‌ها را در خيابان‌ها لگد مال ساختند و در قتل عام پيروان علي عليه السلام و ساير خلفا فرقي نگذاشتند و مجد خود را در غارت و قتل جستجو مي كردند، شايستگي اين را دارند كه مخاطب يك استدلال قرآني و يا حتي تاريخي قرار گيرند؟!

منبع: سایت شهید آوینی