انتظار

حیران چشمت

ای حُسن یوسف دکمه ی پیراهن تو

دل می شکوفد گل به گل از دامن تو

جز در هوای تو مرا سیر و سفر نیست

گلگشت من دیدار سرو و سوسن تو

آغاز فروردین چشمت ، مشهد من

شیراز من ، اردیبهشت دامن تو

هر اصفهانِ ابرویت نصف جهانم

خرمای خوزستانِ من خندیدن تو

من جز برای تو ، نمی خواهم خودم را

ای از همه من های من بهتر ، منِ تو

هرچیز و هر کس رو به سویی در نمازند

ای چشم های من ، نمازِ دیدنِ تو !

حیران و سرگردان چشمت تا ابد باد

منظومه ی دل بر مدار روشنِ تو…

شعر: قیصر امین پور

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.