
انتظار
حیران چشمت
ای حُسن یوسف دکمه ی پیراهن تو
دل می شکوفد گل به گل از دامن تو
جز در هوای تو مرا سیر و سفر نیست
گلگشت من دیدار سرو و سوسن تو
آغاز فروردین چشمت ، مشهد من
شیراز من ، اردیبهشت دامن تو
هر اصفهانِ ابرویت نصف جهانم
خرمای خوزستانِ من خندیدن تو
من جز برای تو ، نمی خواهم خودم را
ای از همه من های من بهتر ، منِ تو
هرچیز و هر کس رو به سویی در نمازند
ای چشم های من ، نمازِ دیدنِ تو !
حیران و سرگردان چشمت تا ابد باد
منظومه ی دل بر مدار روشنِ تو…
شعر: قیصر امین پور
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط فاطمه الزهرا ایلام در 1394/07/02 ساعت 09:13:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید