جا_ مانده ام......

جا_ مانده ام……

هر چه كردم تا ببندم ساك خود اما نشد

هي دويدم تا بگيرم رضايت عاقبت نشد

 

خواستم با دوستان از مهران گردم رهسپار

با رفيقان تا حرم هم جاده و هم پا نشد

 

در تكاپو بودم آقا بگيرم پاسپورت

پاسپورتم را گرفتم ليك بي رضايت نشد

 

مادرم اسپند و آب و آيينه آورده بود

زير قرآن رد كند وقت سفر، ما را نشد

 

از همه درخواست كردم تا حلالم كنند

تا كه باشم كربلا من نائب آنها نشد

 

اربعين قول داده بودم با رفيقان عازميم

هم سفر، موكب به موكب، سينه زن، حالا نشد

 

باز داغ كربلا بر سينه ام امسال ماند

نامه اذن دخولم اربعين امضا نشد.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.