حکایت بسیار زیبای(ماست و خیار)

حکایت بسیار زیبای(ماست و خیار)

میگویند روزی امیرڪبیر ڪه از حیف و میل شدن سفره‌های دربار به تنگ آمده بود

به ناصرالدین شاه پیشنهاد ڪرد ڪه برای یک روز آنچه رعیت میخورند میل ڪند !!

شاه پرسید مگر رعیت ما چه میخورند؟! امیرکبیر گفت: ماست و خیار !!

?ناصرالدین شاه سرآشپز را صدا زد گفت:ڪه برای ناهار فردایمان ماست و خیار

درست ڪنید ! سر آشپز دستور تهیه مواد زیر را به تدارک‌چی برای ماست خیار

شاهی داد :
✦ ماست پر چرب اعلا
✦ خیار قلمی ورامین
✦ گردوی مغز سفید بانه
✦ پیاز اعلای همدان
✦ ڪشمش بدون ‌هسته
✦ نان دو آتیشۀ خاش‌خاش
✦ سبزی‌های بهاری اعلا و … .

?ناصرالدین شاه بعد از اینڪه یک شڪم سیر ماست و خیار خورد به امیرڪبیر

گفت:رعایای پدرسوخته چه غذاهایی میخورند ما بی‌خبریم. اگر ڪسی از این همه

نعمت رضایت نداشت فلڪش ڪنید !!

 

?حکایت اقتصاد مردم و دولت …

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.