#خدا_کجا_نیست؟

#خدا_کجا_نیست؟

 

# یکی از حکیمان بزرگ به دیدن یکی از دوستان خود رفت.

آن شخص پسر کوچکی داشت که با وجود کوچکی سن ،

خیلی هوشیار بود.

 حکیم به آن طفل فرمود : اگر به من بگویی خدا کجاست

یک دانه پرتقال به تو خواهم داد.

پسر با کمال ادب و احترام جواب داد:
من به شما دو دانه پرتقال میدهم اگر به من بگویید خدا

کجا نیست.

حکیم از این پاسخ و حاضرجوابی متعجب شد و او را مورد

لطف خود قرار داد.

 

 

دانستنی های تاریخی، ص ۳۹۸

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.