آرشیو برای: "مهر 1398, 21"

جا_ مانده ام......

جا_ مانده ام…… هر چه كردم تا ببندم ساك خود اما نشد هي دويدم تا بگيرم رضايت عاقبت نشد   خواستم با دوستان از مهران گردم رهسپار با رفيقان تا حرم هم جاده و هم پا نشد   در تكاپو بودم آقا بگيرم پاسپورت پاسپورتم را گرفتم ليك بي رضايت نشد   مادرم… بیشتر »