نماز، از دیدگاه عقل و وجدان

یکی از حقوق انسانی، سپاس از محبت و نیکی دیگران است. حتی اگر مسلمان نباشیم، احسان و نیکی دیگران به عهده ما مسئولیت تشکر می گذارد. این حق، نسبت به هر زبان، نژاد و ملیت و کشور، یکسان است.

 هرچه لطف و نیکی بیشتر و نیکی کننده بزرگتر باشد، تشکر هم باید بیشتر و بهتر انجام گیرد.

و….آیا کسی بیشتر از«خداوند» برما حق دارد؟….خیر، چرا که نعمت و نیکی او درباره ما بیشمار است، و خودش نیز وجودی عظیم و فیاض می باشد.

خداوند، ما را از یک سلول آفرید، و هرچه نیاز حیات ما بود، از قبیل: نور، حرارت، مکان، هوا، اعضاء، غرائز، قوا، طبیعت گسترده، گیاهان و حیوانات، هوش و عقل و عاطفه و…برایمان فراهم کرد و برای تربیت معنوی ما، رسولان خویش را فرستاد و احکام سعادت بخش مقرر کرد و حلال و حرام، وضع نمود و« حیات مادی» و «حیات روحی» ما را از هر جهت، برخوردار از ابزار و وسائل کمال ساخت و همه شرایط رشد و بهروزی و سعادت دنیوی و اخروی ما را فراهم نمود. چه کسی بیش از خداوند به ما نیکی کرده که بیش از او شایسته ادای حق باشد؟

وظیفه انسانی و وجدانی ما، ایجاب می کند که سپاس نعمت های الهی را ادا کنیم و به شکرانه آن همه نیکی، نماز بخوانیم و او را بپرستیم.، چون او ما را آفریده، ما هم او را عبادت کنیم و بنده او باشیم تا بنده و برده شرق و غرب نشویم.

نماز، تشکر از خداوند است و هر انسان عاقل و باوجدانی، به لزوم نماز پی می برد.

سوال: مگر خداوند به تشکر ما نیاز دارد؟

جواب: هرگز! قدردانی از یک لطف، ارزشی برای ماست و نشانه انصاف ماست، نه اینکه نشان نیاز خدا به نماز ما باشد.


پرتویی از اسرار نماز، محسن قرائتی، صص83-85

دفع سنگهای کلیه

ترب سیاه را با برگ و پوست و ریشه، آبگیری کنید و روزی1الی2 استکان مصرف کنید بسیار نافع است.

 

برگزفته از :طب بوعلی سینا

شعر دلتنگی

چه خوش است من بمیرم به ره ولای مهدی

سر وجان بها ندارد که کنم فدای مهدی

 

همه نقدِ هستی خود، بدهم به صاحب جان

که یک دقیقه بینم رخ دلگشای مهدی

 

بی تو در حیطه ی این شهر نفس آلوده….

یاس خوشبوی ولایت، نفسم می گیرد

 

سلام می کنم به تو، غریب غائب از نظر

توئی که وقت بی کسی، به داد من رسیده ای

 

کندوی باغ هستی بی تو عسل ندارد

بی تو کتاب عاشق ضرب المثل ندارد

 

گفتا که بین خوبان مهدیست یا که یوسف

گفتم که در دو عالم مهدی بدل ندارد….

 

هر روز باید از فراقش ناله سر داد

مهدی فاطمه آقای روز جمعه نیست

 

دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد..

به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد..

 

ببوسم خاک پای جمکران را

تجلی خانه پیغمبران را

 

ای کاش کسی برای آقا تب داشت

یادی ز امام منتظر بر لب داشت

 

قربان غریبی ات شوم مهدی جان

ای کاش که صاحب الزمان، زینب داشت

 

«اللهم عجل لولیک الفرج»

 

حدیث روز

امام سجاد(ع) می فرماید:

« از دروغ کوچک و بزرگش، جدی و شوخیش بپرهیزید، زیرا انسان هرگاه در چیز کوچک دروغ بگوید، به گفتن دروغ بزرگ نیز جرئت پیدا می کند».

 

تحف العقول، ص278

جمعه یعنی....

جمعه یعنی عطر نرگس در هوا سر می کشد

جمعه یعنی قلب عاشق سوی او پر می کشد

 

جمعه یعنی روشن از رویش بگردد این جهان

جمعه یعنی انتظار مهدی صاحب زمان

 

«اللهم عجل لولیک الفرج»

ریشه کن کننده گناهان

امام رضا(ع) می فرماید:

هر کس نمی تواند کاری کند که به سبب آن، گناهانش زدوده شود بر محمد و خاندان او بسیار درود فرستد؛ زیرا صلوات گناهان را ریشه کن می کند.

 

« اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

صلوات....

صلوات

محبوب ترین عمل است

صلوات

آتش جهنم را خاموش می کند

صلوات

زینت نماز است

صلوات بهترین داروی معنوی است

* وهیچ عملی بالاتر از صلوات در روز جمعه نیست.


«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

نشانه های مؤمن

امام حسن عسکری(ع) می فرماید:

نشانه های مؤمن پنج چیز است:

-نمازهای پنجگانه(منظور نمازهای روزانه و نوافل آنهاست که پنجاه رکعت می شود)

-زیارت اربعین

-انگشتر به دست راست کردن

-بر خاک سجده کردن

-بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن

 

وسائل الشیعه، ج10، ص373

حکایتی زیبا......

امام صادق(ع) می فرماید:

یک مؤمن چهار چیز باید داشته باشد:

-خانه وسیع

-سواری خوب

-لباس زیبا

-چراغ پر نور

* شخصی پرسید ما که نداریم چه کنیم؟

حضرت فرمود:

این حدیث باطنی هم دارد:

-منظور از خانه وسیع؛ صبر است که بیانگر روح بزرگ است.

-سواری خوب؛ عقل است.

-لباس زیبا؛ حیا است.

-چراغ پر نور؛ علم است که ثمره ی آن بندگی است.

 

اصول کافی، ج6، ص525

توجه!!!

وفای سگ که جای خود!

کاش معرفت شتر را داشتم!

حضرت امام سجاد(ع) شتری داشت که با آن بیست و دوبار حج رفت اما حتی یک تازیانه هم به او نزد و در شب شهادتش سفازش کرد که رسیدگی شود به شترش.

پس از شهادت امام(ع) شتر یکسره به سوی قبر مطهر می رفت در حالیکه هرگز قبر حضرت را ندیده بود ، خود را بر بروی قبر انداخت و گردن خود را بر آن می زد، و اشک می ریخت.

خبر به امام محمدباقر(ع) رسید ، امام کنار قبر پدر رفت و به شتر گفت: آرام باش ، بلند شو خدا تو را مبارک گرداند.

شتر بلند شد و برگشت ولی پس از اندکی باز به سوی قبر برگشت و کارهای قبل را تکرار کرد.

امام باقر(ع) باز آمد و او را آرام کرد ولی بار سوم فرمود:« او را رها کنید، او می داند از دنیا خواهد رفت».

سه روز نگذشت که شتر از دنیا رفت.

 

بحارالانوار46، ص147،148، ح4-3-2

اصول کافی1، ص467، ح4-3-2