
حسین جان...
حسین جان
پدرم گفت اگر خادم این خانه شوی
همه زندگی و آخرتت تضمین است
از خدا خواسته ام تا بشوم بیمارت
بس که داروی شفاخانه ی تو شیرین است
هر که دارد هوس کرب و بلا گریه کند
زغمش ندبه کند در همه جا گریه کند
هرکه را نیست مسیر به زیارت برود
هرکجا می شنود صوت عزا گریه کند.
آبروی حسین به کهکشان می ارزد
یک موی حسین بر هردو جهان می ارزد
گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست؟؟؟
گفتا که حسین ، بیش از آن می ارزد
یک باره دلم گفت که بنویس کلامی
در وصف بلند مرتبه و شاه مقامی
دستی به روی سینه نهادم و نوشتم
” از من به حسین بن علی عرض سلامی”
“سلام آقا جان”
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط فاطمه الزهرا ایلام در 1395/07/18 ساعت 12:57:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید