موضوع: "چکیده مقالات برتر"

اشکال ما آدمها این است که.....

اشکال ما آدمها این است که ….

هرکدام به روش خود یکدیگر را دوست داریم ، گاهی ظالمانه، گاهی خودخواهانه، گاهی مغرورانه، گاهی مالکانه و گاهی عمیقا عاشقانه…..و چقدر در راه و روشهای خود در نهایت دوست داشتن قلب یکدیگر را می شکنیم و احساس یکدیگر را جریحه دار می کنیم. وقتی پای رفتن پیش می آید تازه به این فکر می کنیم که کجای کار ما اشتباه بود! رفتن همیشه با یک خداحافظی اتفاق نمی افتد، گاهی رفتن در انبوهی از ماندن و بودن است……

حدیث روز.....

پیامبر اکرم«ص» می فرماید: هرکس شب قدر را احیا بدارد، تا سال آینده عذاب از او برداشته می شود.

ملاک آبادی دل و قلب، تقوا و اطاعت از فرمان خدا است....

آیت الله خوشوقت«ره» می فرماید:

*گناه و معصیت دل را خراب می کند

* مرکز ایمان در دل انسان است

*گناه ایمان را پایین می آورد و از بین می برد، لذا صفات بد در دل انسان نشأت پیدا می کند، اما اگر تقوا را رعایت کردیم و گناه نکردیم، دل رو به آبادی می گذارد.

* صفات خوب در آن رشد می کند، و صفات بد از بین می رود.

*لذا ملاک آبادی دل و قلب، تقوا و اطاعت از فرمان خدا است.

آمرزش گناهان، چهل شاهد.....

حضرت امام جعفر صادق«ع» می فرماید: چون مؤمن بمیرد و چهل تن از مؤمنین بر جنازه ی او حاضر شوند و بگویند بارالها ما از او چیزی جز نیکی نمیدانیم و تو به او از ما داناتری.

خدای تبارک و تعالی می فرماید:  من گواهی شما را گذراندم و آنچه  را که من از او میدانم و شما نمی دانید آمرزیدم.

 

گردنبند رستگاری چیست؟

از امیرالمؤمنین «ع» روایت شده که فرمود: دعا کلید سعادت و گردنبند رستگاری است، بهترین دعا آن است که از سینه پاک و قلب پرهیزگار صادر شود، مناجات علت نجات است و اخلاص علت رهایی است، وقتی ناله و آه  زیاد شد، خدای تعالی پناهگاه است.

 

حدیث روز...

پیامبر اکرم«ص» می فرماید: براستی این قلبها زنگار می گیرد، همان طور که آهن زنگار می گیرد، جلای قلبها قرائت قرآن است.

 

پندهای زیبای حضرت علی«ع»..

حضرت علی«ع» می فرماید:

*مردم را با لقب صدا نکنید

*خدا را همیشه ناظر خود ببینید

*لذت گناه را فانی و رنج آن را طولانی بدانید

*بدون تحقیق قضاوت نکنید

*صدقه دهید، چشم به جیب مردم ندوزید

*شجاع باشید، مرگ یکبار به سراغتان می آید

*سعی کنید بعد از خود، نام نیک به جای بگذارید

* دین را زیاد سخت نگیرید

* با علما و دانشمندان با عمل ارتباط برقرار کنید

* انتقادپذیر باشید

*مکار و حیله گر نباشید

*حامی مستضعفان باشید

*اگر می دانید کسی به شما وام نمی دهد، از او تقاضا نکنید

*نیکوکار بمیرید

*خود را نماینده خدا در امر دین بدانید

*فحاش و بذله گو نباشید

*بیشتر از طاقت خود عبادت نکنید

*رحم دل باشید

* با قرآن آشنا شوید

* تا می توانید به دنبال حل گره مردم باشید.

 

علت حضور کبوترها در خانه خدا

روزی امام سجاد«ع» به اصحاب خود فرمود: آیا می دانید سبب بودن کبوتران در کعبه چیست؟

اصحاب گفتند: نه یابن رسوالله«ص» شما بفرمایید:

حضرت فرمود: در زمان قدیم مردی بود که خانه ای داشت و در میان آن خانه درخت نخلی بود و کبوتری در شکاف آن آشیانه کرده بود، پس هر وقت جوجه می گذارد آن مرد بالای نخل می رفت و جوجه های آن را می گرفت و می کشت.

مدتی بر این منوال گذشت.

کبوتر از دست آن  مرد به خدا شکایت کرد، به آن کبوتر گفته شد این مرتبه که می آید جوجه های تو را بردارد از درخت می افتد و میمیرد.

بار دیگرکه کبوتر جوجه گذارده بود یک روز دید آن مرد بالای درخت رفت ایستاد ببیند چه می شود، وقتی آن مرد بالای درخت رفت صدای سائل و محتاجی از در خانه بلند شد پائین آمد و به او چیزی داد و برگشت بالای درخت و جوجه های کبوتر را برداشت و کشت و با او آسیبی نرسید.

کبوتر به خدا نالید و گفت: خدایا پس وعده ای که به من داده بودی چه شد؟

به او گفته شد، که این مرد جان خود را به واسطه آن صدقه ای که داد خرید و بلا از او دفع شد؛ اما ما به همین زودی نسل تو را زیاد     می کنیم و جائی تو را مسکن می دهیم که هیچ کس نتواند تا روز قیامت آزاری به تو برساند.

خداوند آنها را در خانه کعبه منزل داد و در امن و امان قرار داد وکسی نتوانست آنها را صید و شکار کند.

 

حکایت عابد و سگ....

روزی روزگاری، عابد خداپرستی بود که در عبادتکده ای در دل کوه راز و نیاز با خدا می کرد، آنقدر مقام و منزلتش پیش خدا زیاد شده بود که خدا هر شب به فرشتگانش امر می کرد تا از طعام بهشتی، برای او ببرند و او را اینگونه سیر نمایند…

بعد از 70 سال عبادت، روزی خدا به فرشتگانش فرمود: امشب برای او طعام نبرید، بگذارید امتحانش کنیم.

آن شب عابد هرچه منتظر غذا شد، خبری نشد تا جایی که گرسنگی بر او غالب شد.

طاقتش تمام شد و از کوه پایین آمد و به خانه بت پرستی که در دامنه کوه منزل داشت رفت و از او طلب نان کرد.

بت پرست3 قرص نان به او داد و او به سمت عبادتگاه خود حرکت کرد.

سگ نگهبان خانه بت پرست به دنبال او راه افتاد و جلوی راه او را گرفت، مرد عابد یک قرص نان را جلوی او انداخت تا برگردد و بگذارد او براهش ادامه دهد، سگ نان را خورد و دوباره جلوی راه او را گرفت، مرد قرص دوم نان را نیز جلوی او انداخت و خواست برود اما سگ دست بردار نبود و نمی گذاشت مرد به راهش ادامه دهد.

مرد عابد با عصبانیت قرص سوم را نیز جلوی او انداخت و گفت: ای حیوان تو چه بی حیایی! صاحبت قرص نانی به من داد اما تو نگذاشتی آنرا ببرم؟

سگ به سخن آمد و گفت: من بی حیا نیستم، من سال های سال سگ در خانه مردی هستم ، شبهایی که به من غذا داد پیشش ماندم، شبهایی هم که به من غذا نداد باز پیشش ماندم، شبهایی که مرا از خانه اش راند ، پشت در خانه اش تا صبح نشستم..

تو بی حیایی، تو که عمری خدایت هر شب غذای شبت را برایت فرستاد و هر چه خواستی عطایت کرد، یک شب که غذایی نرسید، فراموشش کردی و از او بریدی و برای رفع گرسنگی ات به در خانه یک بت پرست آمدی و طلب نان کردی….

مرد با شنیدن این سخنان منقلب شد و به عبادتگاه خویش بازگشت و توبه کرد…

 

حدیث زیبا با 6 حسن....

قال حدثنا الحسن عن الحسن عن الحسن: «إن اَحسَنَ الحَسَنِ الخُلُقُ الحَسَنُ».

«همانا بهترین نیکی ها، اخلاق نیکوست»